بدون عنوان
وقت خواب که میشه کنار تختت می ایستمو نگات میکنم هرشب برات آیت الکرسی میخونمو از خدا قول میگیرم مواظبت باشه وقتی میخوام بخوابم دستای کوچولوی مشت کردتت که موقع شستن تکونش میدی جلوی چشمام میاد...هنوز چشمام بازه که یاد خندیدنت می افتم...چشماممو که میبندم دلم میره برا بغل کردنت کاش میشد تو خواب محکم بغلت کنم ببوسمت...باخودم کلنجار میرم که به این موضوع فکر نکنم میرم سراغ یه موضوع دیگه بعد یهو اشکام سرازیر میشه دست خودم نیست مطمئنم اگه ساز نفس کشیدن به اختیار بود فقط به عشق تو کوکش میکردم ...
نویسنده :
فائزه
1:46